دست نوشته ها........

نوشته هایی که نمی توانید نخوانید.

دست نوشته ها........

نوشته هایی که نمی توانید نخوانید.

ایا به عهد خود وفا کرده ایم؟؟؟

با سلام خدمت همه ی دوستان گرامی امیدوارم مرا بخاطر دیر به روزکردنم ببخشید
امروز می خواهیم درباره قولی که به اماممان دادیم صحبت کنیم و ببینیم ایا به ان عمل کرده ایم یا خیر شاید بعضی ها بپرسند کدام امام را می گو ئید من جواب می دهم امام ایرانیان حضرت امام خمینی (ره) ما،ایرانیان به اماممان قول دادیم تلاش کنیم من به عنوان یک دانش اموز ایرانی به عهد خود وفا کرده ام و با تمام تلاش خود به درس خواندن مشغول هستم ما به امام قول کامیابی ایرانیان را دادیم قول دادیم بهترین باشیم عهد کردیم اوای ایران ایران را در سراسر جهان طنین انداز کنیم خودتان بگوئید ما به عهدمان وفاکرده ایم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟................
ما ایرانیان گذشته نیستیم فقط به ایرانی بودن بسنده کرده ایم و هیچ یک از کارهایی که نسل انقلاب انجام داده اند را انجام نداده ایم امام ایران در زمان حیات خود هیچ موقع به دشمنان باج نداد و نگذاشت انان باج خور شوند ولی ایا ما هم مانند انان هستیم یا خیر این جوابی است که همه باید بدهند کوچک یا بزرگ،مرد یا زن همه و همه ایا ما به حقانیت خود ایمان داریم ایا کسانی نیستند که از سرمایه های خدادادی که خداوند متعال در اختیار پارسیان قرار داده دزدی می کنند مال مملکت اسلامی را به غارت می برند من نمی دانم........سربسته گفتم که به کسی توهین نشود ما باید به باطن خود رجوع کنیم باید ببینیم این کارها را نکرده ایم به قولمان وفا کرده ایم و.............
من نمی خواهم این نوشته همه را دگرگون سازد اما مطمئنم یک نفر با خواندن این نوشته دگرگون شده و خواهد شد و ان یک نفر هم خودم هستم انشاا... و با یاری نویسندگان صاحب سبک و دارای قلم زرین یک نوشته بسیار بهتر از این را به مردم ارائه کنند تا شاید ده ها و یا صدها نفر متحول گردند

رفیتیم اما دوباره بازگشتیم

با سلام به همه ی دوستان گرامی من به مسافرتی رفته بودم اما دیدم دلم برای نوشتن تنگ شده و نتوانستم طاقت بیاورم و حالا سریع به مدیریت ویلاگ امده ام و شروع به نوشتن کرده ام و خبر دیگری که می خواستم بدهم این است که داستان جدیدی را اغاز کرده ام که انشاا.... تا اخر این هفته بر روی وبلاگ انتشار می یابد پس تا مجالی دیگر برای صحبت خدا نگهدار...............

به مناسبت سالگرد یکی از فجیح ترین اتفاقات تاریخ جهان

تاریخش را نمی دانم ساعتش یادم نمی اید و..... اما ان چیزی که همیشه یادم هست و هیچ موقع از یادم نمی رود ده ها کودک و مرد و زن مسلمان در هواپیمای مسافر بری نشسته بودند و به هیچ کس کاری نداشتند فرمانش از واشنگتن صادر شد مجری ان یک فرد مسیحی نما بود چون در دین مسیح هیچ موقع نمی گوید ادمهای بی گناه را بکشید واقعا غمگین بود بدن های تکه تکه شده بر روی اب خلیج رها شده بودند و انگار به دیدار معبودشان می شتافتند دستم می لرزد از نوشتن این متن اما در حیرتم که چگونه موشک را به سوی ان هواپیمای بی گناه رها داشتند.دیگر نمی توان بنویسم